? そうですね

اینجا دفتر ترپی منه

? そうですね

اینجا دفتر ترپی منه

از اول که این وبلاگ رو زدم قرارم نبود از کسی بنویسم. ولی این یکی چون نکته داره می‌نویسم. این طرف هم هنرمنده هم با استعداده. ینی اگه متریال داشته باشه واقعا می‌ترکونه. خودم سه تا از نقاشیاشو خیلی دوست دارم و یه مجسمه ازش خریدم. ایده آنلاین شاپ زدنم از اون گرفتم.... 

خواستم بگم هر وقت می‌بینمش می‌گم این آدم دقیقا ترکیب دو تا اکسای آخرمه (چون چیز دیگه ای نمی‌تونم بهشون بگم وگرنه ما زید نبودیم) اولی و سومیم پیام بازرگانی بودن اصلا نمی‌شه آدم حسابشون کرد... آخریم یه خوی دلقکی داشت. بامزه بود. اما خیلی بروزش نمی‌داد. اونیم که چهار سال وقتمو تلف کرد خیلی عشق هنر داشت. ولی استعداد نداشت واقعا ریده بود. یبار باباش بهش گفته بود ما بهت پول می‌دیم که از این چیزای مریض بکشی؟! 

در حیرتم این آدم چطور ورژن پرفکت اون دوتاست. ولی اون روزا من همش فکر می‌کردم اگه این دو تا عنو از دست بدم دیگه هیشکی نیست جاشون بیاد و من تنها و غریب می‌شم 😢😂 سگ تو اونی که سوختن و ساختن رو یاد آدما داد ☠️☠️☠️

۲۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۵:۲۴

واقعا هیچ جا مث پارک خودم بهم حال نمی‌ده. سرم درد گرفت اینقدر این بچه ها جیغ جیغ می‌کردن. مدرسه هم می‌رفتم یا دانشگاه... با همین صداها سر درد می‌گرفتم -_- با خودم گفتم واقعا از ارتباط با همدیگه چجوری اینقدر لذت می‌برن... من از بچگی بهم حال نمی‌داد ارتباط با بقیه. هیچ دلیلی براش نمی‌دیدم. فک بزنم و بخندم. به ننم می‌گم واقعا نمی‌فهمم چجوری اینقدر بهشون خوش می‌گذره می‌گه آره منم همینطور اصن حوصله کسیو ندارم ولم می‌کردن اصن ازدواج نمی‌کردم. گفتم منظورم دوست پسر نیست منظورم همین بچه‌هان که دارن بازی می‌کنن این زنا که دور همن و دارن حرف می‌زنن. حالش گرفته شد و تا آخر ساعتی که بودیم دیگه حرف نزد 😂 

واقعا سخته براش درک کنه من از این آدمای زید پرسنم. الان حوصله اونم ندارم فقط نسبت به بقیه رابطه ها کمتر فشار میاره بهم - 

۱ نظر ۲۶ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۹:۳۰

واقعا من یه دلقک سیرکم که لنگه نداره ! تا سال پیش زمینو گاز می‌زدم بدون زید زندگی کنم بعد الان می‌بینم من اصلا از سنم گذشته 🤡😂😂 ینی اصلا به خودم نمی‌گفتم سال دیگه ۲۷ سالم می‌شه و دیگه از این به بعد کسی قصدش دوستی نیست دنبال ازدواجه 😭😂 تازه همون موقعشم که سنم کم بود و پسره هم بچه بود گوز گوز می‌کرد و می‌خواست ازدواج کنه چه برسه الان 🤡 

۲۶ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۱:۲۰

۱۲ متر اتاق هر دفعه واسه تمیز کردنش گردنم می‌شکنه 😭

۲۵ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۱:۵۴

...

این ماه بیشتر از همیشه دلم مردن می‌خواست اگه این بازیه نبود همونجوری می‌موندم. اتاقمم گوه گرفته. واقعا کسی که زود میمیره چیزی از دست می‌ده؟ وقتی یه چیزای تکراری رو هر روز زندگی می‌کنیم. حالام نمی‌دونم کتاب بخرم یا نه. یه میلیون پول کتاب بدم؟!! یا بذارم دنیام محدود به بازی ها بمونه.

۱ نظر ۲۵ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۲:۳۳