یسری وسایل رو ریختم دور که نمیدونم اسمشو چی بذارم تلاش برای مثل جفنگها شدن؟! ولی خب پولم نرسید از یه حدی بیشتر پیش برم.
اون آدمام چیز خاصی نبودن که خودمو شکلشون کنم و بهشون برسم و میل باطنی به اون استایلا هم نداشتم.
اون روزیم که گذاشتمشون دم در یکی از این نون خشکی نمکیا رفت عطراشو برداشت و حداقل به درد یکی خورد -
۰۹ آذر ۰۰ ، ۱۶:۴۸