? そうですね

اینجا دفتر ترپی منه

? そうですね

اینجا دفتر ترپی منه

۱۵ مطلب در فروردين ۱۴۰۳ ثبت شده است

از راهای قفل نکردن اینه که هی با خودم بگم «ناراحت نشو ناراحت نشو ناراحت نشو»

۳۱ فروردين ۰۳ ، ۲۲:۳۲

به معنی واقعی کلمه اصلا نمی‌فهمم قبلا چجوری با کسایی ارتباط می‌گرفتم که هیچ کاری با هم نداشتیم 🤡

۳۱ فروردين ۰۳ ، ۰۸:۳۷

هر کیو می‌بینم از هر چی بدش میاد سرش اومده. مثلا دایی بزرگم از مسلمونا متنفره خصوصا از شیعه. بعد همه زناش شیعه‌ن و آخری حتی چادریه :) دایی دومی از زنای گنده متنفره همش کشیده باریکا رو دوست داره ولی زن خودش گنده و درشته :) یابو سیاه همیشه می‌گفت دخترای بد لباس و خپل چندش ترینن ولی زیدش دقیقا همینه. ننم از آدمای سیاه متنفره و شوهرش سیاس 😂  خالم از آدم بی روح متنفره و شوهرش همین بود ،

.

.

.

الخصوص اکسای خودمم با کسی بهم خیانت کردن که همش جاج فیسشون می‌کردن 🤡

خدا خیر کنه ما اینجوری نشیم 🙏🙏🙏

۲۹ فروردين ۰۳ ، ۱۵:۱۲

باد مهاجرت به نزدیکای منم رسید و دکترم داره می‌ره. نمی‌دونم از کی مریضشم.. ده سال شده.. یه دندونایی رو برام درست کرد که بقیه زار می‌زدن می‌گفتن این دیگه درست نمی‌شه...

می‌دونم بالاخره واسه تنوع مهاجرت بد نیست ولی همچینم نیست همه چی ده از ده باشه. اینکه دنبال مهاجرتیم واسه اینه که شست و شوی مغزی شدیم. خودم از بچگی تبل مهاجرت می‌زدم. چون فکر می‌کردم این اروپا و وایت ها یه دنیای آرمانین اینقدر با شخصیت و زیبان که لنگه ندارن. تا اینکه فهمیدم اونجا خیلی رک تر نژاد پرستن. خیلی رک تر جنسیت زدن. خیلی رک تر طبقات اجتماعی رو شیم می‌کنن.. مریضای روانیشونم که یه پا سلاخی چین... درسته که زناشون از ما جلوترن ولی این چیزیه که خودشون هر روز دارن باهاش می‌جنگن نه که جامعه بهشون داده باشه ! امکانات و تفریحاشونم واسه کسیه که پول داره. وگرنه اونجام چیزی بیشتر از یه زندگی روتینی تکراری نداری 😃

در هر حال ضرراش زیاده و من حال لیست کردن ندارم. شاید ده سال دیگه خودمم رفته باشم. چون می‌گم واسه تنوع بد نیست رفتن. فقط می‌دونم که اونجام برام نریدن و برای هیچ مهاجر دیگه‌ای - 

خیلی وقتا بدنم قفل می‌کرد نمی‌تونستم یه سلام و خسته نباشید و خداحافظی بگم. از گفتن جملات کلیشه ای بدم میاد ولی یه تشکر هم از دهنم بیرون نمیومد‌. حس می‌کنم درست ازش قدردانی نکردم. کاراشو ۱۰/۱۰ انجام نمی‌داد خیلی وقتا باهاش راه میومدم... امروز باید می‌رفتم ولی واقعا نمت :) 

۲۹ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۵۷

بضی روزا زندگیم هیچی نداره‌. جوری که وقتی می‌خوام بخوابم با خودم می‌گم ینی هیچی هیچی شب شد و هیچ کاری نکردم؟! بضی روزم واقعا سرم شلوغه :)) بیشترشم روزای آخر هر ماهه 

۲۷ فروردين ۰۳ ، ۰۱:۱۲