? そうですね

اینجا دفتر ترپی منه

? そうですね

اینجا دفتر ترپی منه

۴ مطلب در مهر ۱۴۰۲ ثبت شده است

چند روز پیش دکمه‌ی ادمینه رو زدم و کنسلش کردم. تو اون وضعیت گیر داده بود فیلم بده. گفتم در حد ماهی یبار بیشتر نمی‌تونم شرایطم همینه که هست! هر ده روز ازم فیلم می‌خواست انگار وبلاگ و چنلش خیلی مهمه‌ و کلی مخاطب داره :|

دقیقا با خودم می‌گم کاش چند سال پیشا هم تکلیفمو با بقیه روشن می‌کردم. مثلا وقتی می‌گفتن‌ نمی‌خوان‌ رل بزنن و می‌خوان فقط رفیق بمونن، دلیلشونم این بود که رابطه‌ی بدون تعهد پایدار تره :| 

خب منم ازشون می‌پرسیدم ببینم یعنی واقعا تا حالا تونستن تا یه هفته مداوم پیوی کسی رو نگه دارن که می‌گن رفیق معمولی پایدارتره؟! :| 

۲۳ مهر ۰۲ ، ۰۱:۲۹

اگه کسی درست تربیتم می‌کرد، بازم این چهار رابطه رو تجربه می‌کردم؟! احتمالا آره!

با جمله‌ی مدرنیته پسندی مثل لابد خودشم از اینکه تو اون قوم افتاده در عذابه. چون ما خودمون انتخاب نمی‌کنیم کجا به دنیا بیایم.

اما الان می‌گم واقعا اینجوری فکر کردنا سانتیمانتال و فانتزیه. چیزی از هویت کسی عوض نمی‌شه. درسته که انتخاب نمی‌کنیم کجا ریده می‌شیم، ولی بازم از محیط تاثیر می‌گیریم. 

واقعا سخته برام بپذیرم ایران با همین شهرستانیا ایرانه ، ایران با همین عقب مونده‌ها ایرانه با همین خاورمیانه‌ایا ایرانه. مملکت ناامن که آدماش به هم نمی‌خورن و زبونشون یکی نیست ایرانو ساخته. واقعا اگه فقط خودمون بودیم کم بود؟ اگه فقط پرشیا بودیم عیب بودیم؟

۱۸ مهر ۰۲ ، ۰۱:۰۲

چند ساله که دارم بدون رول زندگی می‌کنم و وضعیتم بد نبوده. چون هر بار که رولی داشتم نتونستم نیازهاشو برآورده کنم. 

نتونستم نیاز های عاطفی بچه ی لوسی که بودمو برآورده کنم چون دست خودم نبود و اول و آخر به تخم این والد غیر احساسی بودم (ماری) 

نتونستم نوجون معروف و محبوبی بشم چون دست خودم نبود، بوی سم می‌دادم و صورتم پر چرک بود. هر کیم می‌خندوندم باز واسه خندیدن باهام بود و همچنان به زهدانش بودم. در واقع اونام یه مشت دلقک زشت بودن بدتر از خودم  (اریک)

نتونستم ابهتی داشته باشم و پیشرفتی کنم، هر چی دست و پا زدم زندگیمو بهتر کنم نتونستم. پول نداشتم و رشته‌م یه بن بست بزرگ بود. حتی نتونستم معشوقی داشته باشم آدم درستش پیدا نمی‌شد و هر کی پیدا شد پا نداد و رفتاری بدتر از چیزی که ماری و اریک تجربه کردن سرم آوردن... (نوآ) 

در واقع هیچ غلطی جز روز رو شب کردن از دستم برنمیاد و چنین زندگی ای رول و هدف نداشته باشم بهتره چون حوصله‌ی احساس شکست بعدشو ندارم.

شایدم الان آندره‌م فقط یه دلقک همین 🤡🍬

۱۴ مهر ۰۲ ، ۱۶:۴۷

.

جدیدا که می‌رم بیرون با خودم تکرار می‌کنم «من به کسی مهربونی بدهکار نیستم»

۰۹ مهر ۰۲ ، ۰۱:۳۹