? そうですね

اینجا دفتر ترپی منه

? そうですね

اینجا دفتر ترپی منه

۲۱ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۳ ثبت شده است

وقتی بچه بودم از هیچ کدومه لحظه هام لذت نبردم از هیچ روزی. چون از مدرسه بدم میومد می‌خواستم زودتر تموم شه. این قضیه حتی به دانشگامم کشید. همش فکر می‌کردم اگه تموم شه یا اگه رشته ی دیگه ای بودم ، برام ریده بودن و من الان شاد تر بودم ...

کسی نبود بهم بگه تا نمیری خلاص نمی‌شی ، جز یکی از کارگرای همکارم ، کسی نبود بهم بگه تمومم شه باز همینه ، همه جا همینه و هیچ جا برام نریدن 

الان که می‌بینم ننم از این خونه زجر می‌کشه و هیچ کاری انجام نمی‌ده تا وقتی که ما از اینجا بریم ، می‌فهمم که اون موقعا خودم نبودم ژن این زن بوده :) 

۰ نظر ۳۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۰:۴۷

خیلی دلم می‌خواست هر سال این موقعا چند تا کتاب بخرم و تا نمایشگاه سال دیگه بخونمشون. ولی فعلا ژانر خاصی تو فکرم نیست و زورم میاد صفحه ای هزار بدم دویست صفحه کتاب که چند روزه تموم می‌شه رو بخرم دویست تومن :] 

۰ نظر ۳۰ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۳:۲۴

اون انیمه رو پاکش کردم و چون حجمش زیاد بود ریسایتل نشد و باید از اول بگیرم... چون نمی‌تونستم با تیکی رو به رو شم. شخصیتی که واسه اون عهن ساخته بودم - 

عاح... ولی الان می‌بینم اگه آلن واسه لینالی طراحی شده ، تیکی هم واسه روئد طراحی شده :)) روئد خیلی موده. اگه یه دختر انیمه ای بودم همون می‌شدم 💅

۰ نظر ۳۰ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۳:۰۷

آیا من واقعا یه آدم زید پرسن هستم یا فقط دارم تو تخیلاتم زندگی می‌کنم؟! تا جایی که چشمم می‌بینه هر کی دنبال زیده اصلا تو فکر نیست که یکیو داشته باشه. فقط دنبال سرگرمیه دنبال داستان.... با چیزی که من می‌خوام خیلی فرق دارن.‌.. 🌝

۲۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۰:۲۵

هیچ اشتباه خاصی تو عمرم نکردم که مستحق بخشش نباشم. هر تصمیمی هر جا گرفتم از شرایطش بوده. فقط از این ناراحتم که چرا اینقدر به بضیا ارزش می‌دادم. بیشتر از ارزشی که به خودم می‌دادم. من مهربون بودم و اونا لیاقتش رو نداشتن؟؟ وقتی تو خونه با والد همش دعوام می‌شد دلم می‌خواست یکی رو داشته باشم آدم امنم باشه. از اونجا که همه شانس ندارن همچین آدمی گیرشون بیاد من بیشتر ارزش می‌ذاشتم وسط تا اونا همچین آدمی بشن... تخخ بازم می‌بینم اونقدری بی تقصیر نبودم. با نبخشیدن خودم مشکل ندارم. بالاخره آدمیزاد یه جاهایی گند می‌زنه. باید مسئولیتشو بپذیرم و حواسمو جمع کنم. حتی بضی وقتا دردی که از این زخم عمیق کشیدم به خودم یادآوری کنم - 

مردم از ارتباط با همدیگه بهشون خوش می‌گذره ، برا ما همش به کوچیک شدنمون ختم می‌شه. 

۲۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۰:۲۹