در ازای هر بدشانسی که آوردم یه جاهایی برام معجزه شده. به معنی واقعیش. حقیقتش تو این خونواده امل بیسواد ما همینم شدیم خیلیه. دیگه کائنات چقدر میتونن به داد برسن؟؟ وقتی خیلی بچه بودم ننم و ننش منو بزور بردن دهات که خونه ویلایی بخرن ! اینکه دو تا پیرزن با یه بچه دنبال ویلا بگردن تو کل شهر چه لقمه چرب و نرمی واسه قاچاق چیا بنظر میاد نه ؟؟ هعی -
خلاصه اینا موفق شدن یه ویلا ته داهات بخرن که حقیقتش خیلی دزد میزنه و ناامنه. نه که دزداش مردم بومی باشنا از شهرهای گدا گشنه دیگه میرن. کلا مازندران امنیت و پلیس درست حسابیای نداره من موندم خودشون چجوری اونجا زندگی میکنن -
خلاصه ... شبا برق میرفت بعد ما احمقا میشستیم تو حیاط :||| 🤣🤣🤣 اینجا واقعا معجزهی خدا باهامون بود تو اون تاریکی نمیریختن سرمونو بزنن.
من به شانس و معجزه اعتقاد دارم. هر کیم نداره نظرشو لوله کنه بخورش. اصن به احترام همین معجزههاس من کمتر به چیزای ماورایی نفرت میورزم و از آتیستا هم بدم میاد. کون نشورا سالها سیاه پوستا رو استعمار کردن خودشونن عاقلترین میدونن. بذار خلاصت کنم. همینی که الان زندهای چون شانس آوردی و معجزه شده وگرنه زندگی هیچیش آسون نیست !
حالا قراره یه هفته مسافرت بریم همون خراب شده امیدوارم کلید بخوره به خیر و خوشی بریم هوا عوض کنیم. اصن نمیدونم آخرین باری که رفتم مسافرت چند سال پیشه. قشنگ ته اتاقم پوسیدم :)
البته مردای خانوادگی و فامیلی ما به درد نمیخورن. ما مجبوریم فمنیستی طور زندگی کنیم. وگرنه یه مسافرت چیه که تو دلمون مونده. تو اکثر داستانای فانتزی یه مرد قوی از یه زنه دفاع میکنه. تو واقعیت یه سازمان باید باشه نذاره همین قویا ضعیفا رو بولی کنن :]